روحيست بي نشان و ما غرقه در نشانش
روحيست بي مکان و سرتا قدم مکانش
خواهي که تا بيابي يک لحظهاي مجويش
خواهي که تا بداني يک لحظهاي مدانش
مولانا
"
رابطه ما با مثنوی رابطه ای است خشک و بی محتوا, رابطه ای در سطح الفاظ وادبیات, حال آنکه مثنوی پیامی بس عمیق در خود نهفته دارد, پیامی که شرح رنج و اسارت و غربت او از موطن اصلی خویش است. پیام مثنوی هشداری است به انسانی که خودرا در تاریک هستی مجازی از الفاظ و صورتها پیچانده و عمر خودرا در ترس و رنج و تضاد می گذراند. پیام مثنوی فریادی است برای بیداری و خروج از حصار نقش ها, و برگشت به 'بحر جان' به هستی فراسوی مجازها و پندار ها , به 'باغ سبز عشق' , آنجا که همه وجد و سرور است و نشانی از ترس ها و دلهره های این هستی مجازی نیست. مثنوی مارا با شرح رنج های خویش در یاس و نومیدی رها نمی کند, با صد ها اشاره و تمثیل نوید می دهد که می توان ترک غربت کرد و به نیستان اصیل خویش بازگشت. کجاست این بحر جان و این باغ سبز عشق? می گوید در خودت, اما هرچه بیشتر به جست و جویش بروی ازآن دور تر می افتی. تو گوهری هستی در بطن دریای وحدت, وصدف پنداراست که تو را ازاین دریا جدا ساخته است
"...
"...
زنده یاد استاد علی دشتی ، سیری در دیوان شمس، ص 23
"
راستی ما با همۀ داعیههای مضحک عقل و حکمت در برابر این پدیدۀ وحشتناک، این نمود لاینحلی که عالم وجودش مینامند عاجز و بیچارهایم و جز فرض و تخمینهای کودکانه از خرد و دانش ما کاری ساخته نیست. من هر وقت با جلالالدین رومی در خلال دیوان شمس تبریزی مصادف میشوم نظیر این حیرت بر من دست میدهد. او چه میخواهد، چه میجوید، چه احساس کرده است، چه میگوید، این هیاهو انعکاس چه طوفانی است؟
جذبههای روحی، جلالالدین را مافوق صنعت شعر و هنر انشاء قرار داده است. شعر در زبان او لبریز امواج عشق و سرجوش مکنونات هیجانآمیز است. البته در مثنوی، در این کتاب بینظیر، صفحات زرین فراوان است که جهش روحی جلالالدین شما را به اوج آسمانها میبرد، به دریای مواج عشق و حال و بیخبری میاندازد ولی اصالت آن در بیان مطالب و کیفیت آن بیان، و بزرگی آن در فراوانی اندیشه و تنوع امثال آن است و از این حیث در دنیا کتابی به بزرگی و جلالت قدر مثنوی نباشد
اما دیوان شمس تبریزی چیز دیگریست. دیوان شمس دفتر عشق است، عشق به زیبائی، عشق منزه از آلودگیهای ماده، عشق به وجود مجرد، به مثل اعلا، جهش به طرف کمال مطلق، پرواز به طرف نامحدود و لایتناهی , مثل دریاست، آرامش آن زیبا و هیجان آن مفتونکننده است، مثل دریا پر از موج، پر از کف، پر از باد است. مثل دریا رنگهای بدیع گوناگون دارد: سبز است، آبی است، بنفش است، نیلوفری است. مثل دریا آئینۀ آسمان و ستارگان و محل تجلی اشعۀ آفتاب و ماه و آفرینندۀ نقشهای غروب است. مثل دریا از حرکت و حیات لبریز است و در زیر ظاهر صیقلی و آرام دنیائی پر از طپش حیات و تلاش تمام نشدنی زندگی دارد. دیوان شمس دیوان شعر نیست غوغای یک دریای متلاطم طوفانی است. دیوان شمس انعکاس یک روح غیر آرام و پر از هیجان و لبریز از شور و جذبه است
...."
...."
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی خان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهر های اجلالی کنی
مولانا
?شايسته است از خود بپرسيم چرا مولانا و چرا اكنون
چرا به رغم آشنايي روزافزون در غرب با تفكر حكما و عرفاي اسلامي و ساير اديان مشرق زمين، عنايتي اين چنان گسترده نسبت به آثار مولانا در آمريكا و اروپا ديده ميشود، تا حدي كه كتب اشعار مولانا به زبان انگليسي بيش از هر شاعر ديگر اين زبان كه خود از لحاظ شعر و شاعري بسيار غني است، فروش مي رود؟
مولانا پيامآور آشتي است ميان رنگهايي كه اسير محدوديتهاي عالم صورتاند و سخنوري است در جستوجوي اعتلاي آدمي. بشردوستي كه هيچگاه امتياز بين بشردوستي و بشرپرستي را فراموش نكرده، و همواره يادآور شده است كه بشردوستي راستين بايد به ضرورت مبتني بر خدامحوري باشد. مولانا حامل پيامي است مبتني بر بشردوستي در جهاني كه در آن بعد متوالي همواره در مركز جهانبيني او قرار دارد و همين خصلت است كه جويندگان جهان معاصر را به سوي او ميكشاند
در جهاني كه عشق و محبت از آن رخت بربسته، مولانا سفير عالم عشق است و كلام او سفير سيمرغ ساكن در كوه قافي كه از آن آب رحمت بر جويبارهاي دنياي خاكي ساري مي شود. در عالمي كه آغشته با زشتي است و در آن زيبايي به صورت تجمل درآمده است، مولانا بيان كننده اهميت بنيادين زيبايي است، و اوست كه در زيبايي تجلي حسن يار ميبيند و ما را يادآور مي شود كه خداوند زيباست و دوست دارد زيبايي را. هر تجربه از زيبايي براي او دري است به سوي جمال مطلق و يادآورنده آتش عشقي كه درميافتاده... الحق كه سخنان اين مفسر عالم غيب و شاهد عشقي، كه هم افلاطون است و هم جالينوس، هم طبيب روح و عقل است و هم روان و جان، راهي است براي نجات از ورطه هلاكت و نيستي، و چراغي است به سوي آسمان نامنتهاي عالم درون و نردباني براي صعود به پشت بام جهان هستي، چنانكه درباره گفتارش سروده شده است
چرا به رغم آشنايي روزافزون در غرب با تفكر حكما و عرفاي اسلامي و ساير اديان مشرق زمين، عنايتي اين چنان گسترده نسبت به آثار مولانا در آمريكا و اروپا ديده ميشود، تا حدي كه كتب اشعار مولانا به زبان انگليسي بيش از هر شاعر ديگر اين زبان كه خود از لحاظ شعر و شاعري بسيار غني است، فروش مي رود؟
مولانا پيامآور آشتي است ميان رنگهايي كه اسير محدوديتهاي عالم صورتاند و سخنوري است در جستوجوي اعتلاي آدمي. بشردوستي كه هيچگاه امتياز بين بشردوستي و بشرپرستي را فراموش نكرده، و همواره يادآور شده است كه بشردوستي راستين بايد به ضرورت مبتني بر خدامحوري باشد. مولانا حامل پيامي است مبتني بر بشردوستي در جهاني كه در آن بعد متوالي همواره در مركز جهانبيني او قرار دارد و همين خصلت است كه جويندگان جهان معاصر را به سوي او ميكشاند
در جهاني كه عشق و محبت از آن رخت بربسته، مولانا سفير عالم عشق است و كلام او سفير سيمرغ ساكن در كوه قافي كه از آن آب رحمت بر جويبارهاي دنياي خاكي ساري مي شود. در عالمي كه آغشته با زشتي است و در آن زيبايي به صورت تجمل درآمده است، مولانا بيان كننده اهميت بنيادين زيبايي است، و اوست كه در زيبايي تجلي حسن يار ميبيند و ما را يادآور مي شود كه خداوند زيباست و دوست دارد زيبايي را. هر تجربه از زيبايي براي او دري است به سوي جمال مطلق و يادآورنده آتش عشقي كه درميافتاده... الحق كه سخنان اين مفسر عالم غيب و شاهد عشقي، كه هم افلاطون است و هم جالينوس، هم طبيب روح و عقل است و هم روان و جان، راهي است براي نجات از ورطه هلاكت و نيستي، و چراغي است به سوي آسمان نامنتهاي عالم درون و نردباني براي صعود به پشت بام جهان هستي، چنانكه درباره گفتارش سروده شده است
نردبان آسمانست اين كلام / هركه زان برميرود آيد به بام
ني به بامي كز گوي اخضر بود / بل به بامي كز فلك برتر بود
"
نوشته: استاد سیدحسین نصر
نقل از مقاله: جلال الدين بلخي از منظر سیدحسین نصر
اين عنوان برگرفته از يكي از ابيات مولانا در دفتر سوم مثنوي است. اصل بيت و شكل كامل آن چنين است
از مقامات تبتُّل تا فنا
پايه پايه تا ملاقات خدا
"
نوشته: استاد سیدحسین نصر
نقل از مقاله: جلال الدين بلخي از منظر سیدحسین نصر
گویند در خانه مولانا ستونی بود که چون او غرق محبت شدی دست درآن ستون زدی و به چرخ آمدی و اشعار پرشور گفتی و مردم آن اشعار می نوشتند... جاذبه شور وسماع تمام وجود او را تسخیر کرده بود... در خلوتخانه گه گاه رباب می نواخت، حتی به ذوق خود در ساخت رباب هم پاره یی تصرفها کرد. به نی و رباب همچون رمزی از روح از خود رهیده، از روح مشتاق و مهجور می نگریست. حساسیت او نسبت به موسیقی تا حدی بود که به سماع بانگ آسیاب به وجد می آمد...شعر که این طوفان درونی او را درقالب ترانه و غزل می ریخت خود او را و هر کس را که در اطراف او آن را می شنید و از ظن خود با آن همنوا می شد به وجد و سماع می خواند. یاد شمس، عشق شمس و فراق شمس شورمایه این اشعار بود. هم این غزلها او را به وجد و سماع دعوت می کرد هم وجد و سماع او را به انشاد این غزلها وا می داشت... مولانا و یاران مجالس وعظ را ترک کرده و مجلس سماع بنیاد کردند و شور کنان و چرخ زنان از مسجد به کوی و بازار بیرون آمدند
نقل از کتاب: پله پله تا ملاقات خدا- در باره زندگی, اندیشه و سلوک مولانا
نویسنده: مولانا شناس بزرگ ایرانی - زنده یاد استاد زرین کوب
نویسنده: مولانا شناس بزرگ ایرانی - زنده یاد استاد زرین کوب
عبدالحسين زرين كوب براي كساني كه با تصوف و عرفان انسي دارند نامي آشناست. كمتر پژوهشگري در سراسر جهان پيدا مي شود كه در تحقيقات خود در حوزۀ تصوف و عرفان، علي الخصوص آثار و انديشه هاي مولانا جلال الدين بلخی، به نوشته هاي زرين كوب ارجاع نداده باشد. بي گمان او در مولاناشناسي، همطراز بزرگاني چون بديع الزمان فروزانفر و جلال الدين همايي قرار مي گيرد، با اين تفاوت كه حجم تتبعات و آثار قلمي او دربارۀ مولانا بيش از آن دو استاد مولاناشناس است
نویسنده: دکترعبدالحسین زرین کوب
۴۰۰ :تعداد صفحات
دکتر زرین کوب از شهیرترین ادیبان و مولاناشناسان ایران و جهان محسوب می شود. مطالعات و احاطه ی گستردهی دکتر زرینکوب بر تصوّف و بالاخص مولانا شناسی، اعتباری عظیم به آثار وی بخشیده است. کتب زیادی نیز از وی در این زمینه به جا مانده که ارزش میراث صوفیه، تاریخ تصوّف، شعله طور ، سرّ نی: نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی معنوی و بحر در کوزه: نقد و تفسیر قصّهها و تمثیلات مثنوی معنوی از آن جمله اند. کتاب ارزشمند پله پله تا ملاقات خدا از معروف ترین آثار او در زمینهی مولانا پژوهی به حساب می آید. این کتاب، همانگونه که نویسنده در مقدمه ذکر کرده، به زبانی ساده و بدون ارجاع دادن های متعدد در متن، برای علاقمندان عام مولانا و نه فقط قشر دانشگاهی نگاشته شده است و سعی برآن بوده که زندگی نامهی این عارف و شاعر بزرگ را با زبانی بسیار زیبا و ادبی و تا حد ممکن نزدیک به واقعیّات تاریخی توصیف نماید
از مقامات تبتُّل تا فنا
پايه پايه تا ملاقات خدا
آنچه از مولانا به نظم و نثر در جهان باقي مانده همه مقبول طبع و محبوب دلهاي اهل ذوق و حال و معرفت و حکمت است. آثار مولانا در سه بخش به طبع رسيده است
اول - مثنوي که حدود بيست و پنج هزار بيت است در۶ دفتر و نقطه اوج تعالي فکري و ذوق و بينش عرفاني و اخلاقي مولانا است
دوم - ديوان شمس که آکنده از شور عشق و رقص و وجد و پايکوبي است و مشتمل بر حدود ۳هزار قطعه شعر از غزل و ترجيع و قصيده ورباعي است
سوم - کتاب مستطاب فيه ما فيه است که مجموعه سخنان حکمت آموز مولاناست و مي توان آن را مقالات مولانا ناميد. عبارت "فيه ما فيه " يعني " در آن است آنچه در آن است " و اين عنوان اشاره به عظمت مطالب کتاب دارد که به پذيرفتن نام خاص سر فرود نمي آورد. هرکه خواهد بداند بايد متن کتاب را بخواند
براي کساني که مايلند مستقيم با متن مثنوي يا متن کامل غزليات و فيه ما فيه بطور تخصصي آشنا شوند نيز کتابهاي بسيار نوشته شده است، از جمله ده جلد کتاب "شرح مثنوي شريف" را که سه جلد اول آن به قلم استاد بديع الزمان فروزانفر و بقيه به قلم استاد سيد جعفر شهيدي است...و براي کساني که مايلند با مباني کلي انديشه مولانا از ديدگاه فلسفي و کلامي آشنا شوند کتاب دو جلدي "مولوي چه مي گويد" اثر استاد جلال همايي...و همچنين دراين زمينه مي توان براي تحقيق به کتابهاي استاد فقيد زرين کوب از جمله سه کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" و "سرّ ني " و " بحر در کوزه " بهره گرفت... در مورد ديوان شمس يکي از بهترين نسخه ها همان است که توسط استاد فروزانفر تصحيح و تدوين شده است... وبهترين نسخه مثنوي همان نسخه کلاله خاور است
هر چند که در اين دوره اخير بيشتر محققان نسخه قونيه را معتبر تر از همه دانسته اند. امتياز نسخه کلاله خاور اين است که شامل همه ابيات نسخه قونيه هست و هر کجا ابيات اضافه در آن نسخه آمده با نشان ستاره مشخص شده و در موارد بسيار روشن است آن ابيات حذف شده بخشي از سخن مولاناست. نسخه کلاله خاور همچنين داراي فهرست شرح لغات و کشف الابيات است و نيز توضيحات عرفاني کوتاه در ذيل اکثر صفحات آمده است... نسخه نيکلسن به تصحيح شرق شناس بزرگ, پروفسور رينولد نيکلسن که در آن از نسخه قونيه نيز بهره گرفته شده است نسخه معتبري است الا آنکه بسياري غلطهاي آشکار دارد و بسياري ابيات اصيل مولانا از آن افتاده است
بهترين نسخه فيه مافيه همان است که با تصحيح و مقدمه و توضيح استاد فروزانفر مکرر به طبع رسيده است
آثار مولانا درکتابخانه گنجور
آثار مولانا درکتابخانه گنج نما
آثار مولانا درکتابخانه نوسخن
آثار مولانا درکتابخانه گنجینه
آثار مولانا در کتابخانه یاس
آثار مولانا در ویکینبشته
آثار مولانا در کتابناک
آثار مولانا در کتابخانه تصوف ايران
آثار مولانا درکتابخانه ادبی ایران
آثار مولانا درکتابخانه زبان و ادبیات
آثار مولانا درکتابخانه شخصی اینترنتی من
آثار مولانا درکتابخانه ادبی ایران
آثار مولانا درکتابخانه زبان و ادبیات
آثار مولانا درکتابخانه شخصی اینترنتی من
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههااش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههااش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
ني نامه' همان هجده بيتِ اولِ مثنوي است ومولاناپيشترازپرداختن به مثنوي آن راسروده است که شِکوائيه اي ازحالاتِ روحيِ خودِ اووزنداني شدن درقفس تن ودنياست...مولانا, پس ازاصرارِ حسام الدين چلبي وخواهشِ ياران به ادامه آن،به نظمِ مثنوي مي پردازد که شرحِ «ني نامه»است ونقــــدِ حالِ خوداو وما مي باشد
و در واقع ۲۶ هزار بیت مثنوی تفسیر همان ۱۸ بیت نی نامه است...این ابیات چکیدهای از مفهوم ۶ دفتر مثنوی است
استاد بديع الزمان فروزانفر در «شرح مثنوي شريف» براي بيت اول چکيده نظرات برخي شارحان از جمله خوارزمي و جامي را نقل کرده است علاوه بر آن اذعان دارد که ني در حقيقت خود مولاناست که از خود وخودي تهي گشته و در تصرف عشق و معشوق است، خواه شمس تبريز و خواه حسام الدين چلبي و يا خداوند و براي اين مطلب دليل مي آورد که مولانا مثنوي را بي سابقه تفکر در مدت ده سال يا بيشتر سروده و تنها بر اثر هيجان و سوز دل و جوشش دروني آن را به نظم درآورده است و به عکس شاعران ديگر، آن را از روي تفکر قبلي و دخل و تصرف و ويرايش هاي متعدد ننوشت و هنگامي که مانند ني از خود تهي گشته بود و در دست عشق اسير، شروع به سخن سرايي کرد. نکته مهم ديگر که استاد فروزانفر عنوان مي کند اين است که : مطابق نسخه قونيه،مورَّخ رجب۶۷۷ه.ق، بيت اول اينگونه آمده است: «بشنو اين ني چون شکايت مي کند / از جداييها حکايت مي کند» اين نسخه از روي نسخه اصلي مثنوي که آن را در حضور مولانا و حسام الدين چلبي مي خوانده اند کتابت شده و صحيح ترين نسخه است
مثنوی معنوی دارای ۲۶۰۰۰ بیت و ۶ دفتر می باشد که یکی از برترین کتابهای شعر و حکمت فارسی پس از اسلام است
در این کتاب ۴۲۴ داستان پی درپی به شیوهٔ تمثیل داستان سختی های انسان در راه رسیدن به خدا را بیان میکند. هجده بیت نخست دفتر اول مثنوی معنوی به نی نامه شهرت دارد و چکیدهای از مفهوم ۶ دفتر است. این کتاب به درخواست شاگرد مولوی، حسامالدین حسن چلبی، در سالهای ۶۶۲ تا ۶۷۲ هجری/۱۲۶۰ میلادی تالیف شد. عنوان کتاب، مثنوی، در واقع نوعی از ساختار شعری است که در این کتاب استفاده میشود. در این منظومه طولانی مـــــولانا مسائل مهم عرفانی ، دینی و اخلاقی را مطرح نموده است و از آیات و احادیث و امثال استفاده کرده است
در این کتاب ۴۲۴ داستان پی درپی به شیوهٔ تمثیل داستان سختی های انسان در راه رسیدن به خدا را بیان میکند. هجده بیت نخست دفتر اول مثنوی معنوی به نی نامه شهرت دارد و چکیدهای از مفهوم ۶ دفتر است. این کتاب به درخواست شاگرد مولوی، حسامالدین حسن چلبی، در سالهای ۶۶۲ تا ۶۷۲ هجری/۱۲۶۰ میلادی تالیف شد. عنوان کتاب، مثنوی، در واقع نوعی از ساختار شعری است که در این کتاب استفاده میشود. در این منظومه طولانی مـــــولانا مسائل مهم عرفانی ، دینی و اخلاقی را مطرح نموده است و از آیات و احادیث و امثال استفاده کرده است
در این منظومه همه مبانی و مسائل اساسی تصوف و عرفان ، از طلب و عشق گرفته تا مراحل کمال عارف ، مورد بررسی قرار گرفته شده است
این مجموعه شرح حاصل تحقیق وتتبع فراوان و گسترده دربسیاری شروح معتبر و برجسته مثنوی و آثار ارزشمند تصوف و کلام و فسلفه و تفسیر و ادب پارسی و عربی است. ازمزایای دیگر آن می توان از به دست دادن ماخذ داستان های مثنوی و تعریف فراخور شرح از اصول مهم و عمده تصوف و فلسفه و کلام و شرح لغات و تعبیرات و مصطلحات و حرکت گذاری برروی کلمات دشوار و نیز شرح اعلام آن یاد کرد. اشتمال این کتاب بر بسیاری فواید علوم علقی و نقلی و ادبی راهنمای بس سودمندی است در کار مطالعات و پژوهش های بعدی خواننده علاقمند به تصوف و عرفان و ادب فارسی. در این مجموعه مرحوم استاد فروزانفر دفتر اول را تا جزو سوم شرح کرده اند و ادامه شرح را تا پایان دفتر ششم استاد دکتر شهیدی به عهده گرفته اند
شرح مثنوی شریف تألیف بدیع الزمان فروزانفردر دهۀ پنجاه قرن چهاردهم در ایران، بدون شک از برترین شروح است
:کتاب
مولانا شناس بزرگ ایرانی - زنده یاد استاد فروزانفر
۸۰۰ :تعداد صفحات
در این اثر سعی شده است احادیث و تمثیلات عربی مورد استفاده مولوی در کتاب مثنوی معنوی ترجمه شده تا برای فارسی زبانان و افراد غیر متخصص بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. از این رو نویسنده در هر بیت از بیات کتاب «مثنوی معنوی» که در آن به یک حدیث یا تمثیل عربی استناد شده است، به ترجمه و شرح محتوای آن بیت و حدیث و تمثیل مورد نظر پرداخته تا مفاد آن بیت بیشتر واضح شود. وی ماخذ روایت و تمثیل را در ابیات «مثنوی معنوی» معرفی کرده و توضیحاتی خارج از فضای ابیات این کتاب نیز ارایه نموده تا خوانندگان با فضای بحث بیشتر آشنا شوند و بهره بیشتری از ابیات کتاب «مثنوی معنوی» بگیرند. این کتاب تلفیقی از دو کتاب «احادیث مثنوی» و «مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی» است که در آنها به بررسی روایات و تمثیلات مورد استفاده مولوی در ابیات کتاب «مثنوی معنوی» بوده است
یکی از برجسته ترین مولانا شناسان و کسانی که عمری را در شناخت مولانا جلال الدین محمد بلخی، معروف به مولانا روم و مولوی رومی و آثارش سپری کرده اند ، شادروان بدیع الزمان فروزانفر است
کتاب: خلاصه مثنوی
:نویسنده
مولانا شناس بزرگ ایرانی - زنده یاد استاد فروزانفر
۳۲۶ :تعداد صفحات
شادروان فروزانفر در مقدمه چنین می نگارد
منظور اصلی از این خلاصه آشنا ساختن ذهن دانشجویان و دانش آموزان است به کتاب مثنوی معنوی،که نموداری از دل پاک و فکر بلند قبله ی اهل حقیقت و آفتاب درخشان معرفت ، افتخار مشرق ؛ مولانا جلال الدین محمد بلخی، معروف به مولانا روم و مشهور به مولوی رومی است
با ملاحظه ی این نکات برآن شدیم، تا خلاصه ای از مثنوی همراه با تعلیقات فراوان ، و ترجمه عبارات دشوار و متون عربی، و شرح معانی دقیق پارسی کلام مولانا را گرد آوریم، تا برای عموم علاقمندان مولانا که راغبند بر کتاب بی همتایش آگاهی یابند و معانی آن را درک کنند، مفید باشد
کتاب : تفسير مثنوي مولوي
:نویسنده
مولانا شناس بزرگ ایرانی - زنده یاد استاد همایی
۳۲۷ :تعداد صفحات
استاد جلال الدین همایی در شرح کتاب حاضر می گوید: از مجموع شش دفتر مثنوی ، آخرین داستان دفتر ششم را که عنوانش « ذات الصور یا دز هوش ربا » است و متضمن عمده اسرار و دقایق مسلک عرفانی و دعوت نامه مولوی و اصحاب خاص اوست ، اختیار کردم اما حکایت دژ هش ربا ، یا قلعهٔ ذات الصور « پایان راه دراز آهنگ نی » است که در آغاز مثنوی از جداییها شکایت میکرده است. آن نی
جدا مانده از نیستان الهی در این حکایت پایانی دفتر ششم، عاقبت به مقصد خویش رسیده است. گروهی از مثنوی شناسان این داستان را نیمه تمام انگاشتهاند
|
داﺳﺘﺎن ﻫﺎ و ﭘﻴﺎم ﻫﺎي ﻣﺜﻨﻮي
گزیده هایی ازمثنوی مولوی
عرفان مولانا و آموزه های از مثنوی
ﻣﻘﺎم و ﻣﺮﺗﺒﻪ دل در ﻣﺜﻨﻮي
بررسی یک بیت از مثنوی در باب وحدت وجود
خداشناسی در مثنوی معنوی۲
۱)روش شناسی مولانا در مثنوی
۲)روش شناسی مولانا در مثنوی
مکاشفات رضوی، شرحی مختصر برای مثنوی
تبارشناسی صور خیال در مثنوی معنوی(۲
دیوان شمس تبریزی در چاپ تصحیح شدهٔ فروزانفر شامل ۳۶۳۶۰ بیت، و دارای ۳۲۲۹ غزل و ۱۹۹۴ رباعی و ۴۴ ترجیع است
در دیوان شمس تبریزی بعضی غزلها فاقد تخلص است و بعضی خمُش، خامُش و خاموش و خمش کن در پایان غزل دارد که تخلص مولوی است. در حدود صد غزل یا کمتر با تخلص به نام حسامالدین چلبی و نیز صلاحالدین زرکوب دارد، و بقیهٔ غزلها به نام شمس و شمس تبریز و شمسالحق تبریز است
کلیات شمس - مطابق با نسخه تصحیح شده فروزانفر
کلیات شمس (دیوان کبیر) بر اساس تصحیح استاد فروزانفر با مقدمه ای در شرح احوال مولانا، شمس تبریزی و پدر مولانا و به انضمام وصیت نامۀ مولانا...کلیات شمس تبریزی مشتمل است برغزلیات و قصاید, ترجیعات و رباعیات مولانا که براساس نسخه استاد بدیعالزمان فروزانفربه چاپ رسیده است
کلیات شمس - یکجلدی ۱۸۵۷ صفحه
فیهِ مافیهِ (که همچنین مقالات مولانا نیز نامیده شده) کتابی است به نثر فارسی اثر مولانا جلالالدین بلخی و موضوع آن نقد و تفسیر عرفان است و شامل یادداشتهایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم آمدهاست.این سخنان توسط مریدان مولانا نوشته می شده است. نثر این کتاب ساده،روان و درون مایه ای ازمطالب عرفانی دینی واخلاقی دارد. در این کتاب اشاراتی دیده میشود که نشان دهنده حضور شمس تبریزی در آن مجالس است
سه اثر منثور مولوی فیه مافیه، مکتوبات (مکاتیب نیز گفته میشده) و مجالس هستند.اما از میان این سه اثر منثور، تنها اثری که به قلم خود مولاناست، مکتوبات است. فیه مافیه و مجالس گفتهها و آموزههایی است که مولانا بیان میکرده و پیروان آن را مینوشتند
کتاب مجالس سبعه (هفت خطابه) اثر مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی کتابی است به نثری ساده و دور از هرگونه آرایش و پیرایش ولی در عین سادگی چنان به مهارت سخن پرداخته که بیتردید باید او را در ردیف اول فصحای زبانآور فارسی قرار داد. مجالس سبعه، به احتمال قوی، پیش از دیدار مولانا با شمسالدین تبریزی به صورت موعظه و خطابه فراهم شده است
مکاتیب یا مکتوبات مجموعه ۱۴۵ نامه مولانا است برای امیران، مأموران، بازرگانان، نویسندگان، اشراف، اولاد، محبان، عاشقان و دیگران، که مضمون بیشترشان انواع سفارشها و توصیههای گوناگون دینی و معنوی است در راه تعالی ِ مخاطباناش. مولانا هرگز نیاز و درخواست کسی را رد نمیکرد و تمام همت خود را بر هدایت و حمایت از کسانی که به وی مراجعه میکردند مصروف میداشت
را انتخاب کنید
مولوی نامه : مولوی چه می گوید?، یکی از بهترین و جامعترین کتابها درباره ی مولانا , به توسط شادروان استاد جلال الدین همایی - مولاناشناس بزرگ ایران زمین - به نگارش درآمده است. این کتاب به بررسی زندگینامه و شخصیت ، افکار ، عقاید و شیوه ی سلوک مولانا می پردازد و ما را با دریای عشق و معرفت او به زیبایی آشنا می کند
نام کتاب: روانکاوی پیر بلخ
نویسنده: هادی بیگدلی
تعداد صفحات: ۱۰۲
:توضیحات نویسنده
سعي بنده در اين كتاب بر آن است تا بتوانم ضمن معرفي انديشه هاي جلال الدين محمد بلخي، ضمن تاكيد بر جنبه هاي شناختي و روانكاوي بيانات آن بزرگوار ، راه و روش جستجو و كاوش مستقيم در مثنوي معنوي را نيز ارايه دهم تا بلكه علاقه مندان به انديشه هاي نجات بخش آن ارباب معرفت، با اتكا به دانش اولية روانشناسي و خودشناسي بتوانند مستقيما به كتاب عظيم مثنوي معنوي مولانا رجوع كنند و به استخراج و ادراك مفاهيم عميق و كارساز و آرامش بخش آن نايل
گردند
گردند
نام کتاب: اندیشه های کوانتومی مولانا
نویسنده: دکتر محسن فرشاد
۵۱۷: تعداد صفحات
:توضیحات نویسنده
مولانا شاید یکی از قدیمی ترین افرادی باشد که پس از تائوی چین، فلسفۀ هند و دانش و فلسفۀ قدیم بودیسم به شعور ذرات و همۀ کیهان پی برده و آن را در اشعار خود آورده است.اگر ما به فلسفۀ تئوری کوانتوم نظری اندازیم همین اندیشه را در آنجا خواهیم یافت
مولانا شاید یکی از قدیمی ترین افرادی باشد که پس از تائوی چین، فلسفۀ هند و دانش و فلسفۀ قدیم بودیسم به شعور ذرات و همۀ کیهان پی برده و آن را در اشعار خود آورده است.اگر ما به فلسفۀ تئوری کوانتوم نظری اندازیم همین اندیشه را در آنجا خواهیم یافت
کتاب حاضر به اندیشه ها و اشعار مولانا اشاره می کند که در نظریۀ کوانتوم وجود دارد. به طوریکه می توان اشعار مولانا را که رفتار ذرات ابتدایی را توصیف کرده است به شکل معادلات ریاضی در آورد. پس اندیشه های وسیع و پهناور مولانا هم می تواند کوانتومی، هم فلسفی و هم عرفانی باشد. امید است که این کتاب گامی در شناخت بیشتر مولانا و رشد اندیشۀ اجتماع ما باشد
تعداد صفحات: ۵۶۰
کتاب جذبات الهیّه منتخباتی است از کلیات شمس الدین تبریزی با مقدمه و حواشی مفید و تصحیح غزلیات مولوی که بوسیله حکیم و عارف بزرگوار مرحوم شیخ اسد الله ایزدگشسب متخلص به شمس نگارش و گردآوری گردیده است
مناقب العارفین
نویسنده: شمس الدین احمد افلاکی عارفی
مناقب العارفین که گاه به اختصار از آن تحت عنوان مناقب افلاکی یاد میشود، کتابی است به زبان فارسی که شمسالدین احمد عارفی افلاکی از مریدان شیفته مولانا جلال الدین محمّد مولوی به دستور مراد و استادش شیخ جلالالدین عارف چلبی ، نواده مولانا، نگاشته است
این کتاب حاوی اطلاعات ارزنده و نفیسی دربارة شرح احوال و افکار مولانا و نیز درباره خاندان وی و استادان و جانشینان و بازماندگان اوست
مناقب العارفین از جهات متعدد واجد اهمیت و ارزش است
ـ در این کتاب از شرح احوال و آثار و اقوالِ بسیاری از عارفان بزرگ، به ویژه مولانا جلالالدین رومی و اخلاف و اسلاف او، و نیز شرح و تفصیل اخبار و وقایع مربوط به خاندان و سلسله او به نحوی مبسوط و مستوفی سخن رفته است. از این رو، از دیر باز، از منابع بسیار معتبر و مورد استفاده و استناد مولوی شناسان و عرفان پژوهان بوده است
ـ در این کتاب، چگونگی آداب و رسوم صوفیانه و اصطلاحات عرفانی و خانقاهیِ متداول در آن روزگار به تفصیل تشریح شده است
نویسنده: شمس الدین احمد افلاکی عارفی
مناقب العارفین که گاه به اختصار از آن تحت عنوان مناقب افلاکی یاد میشود، کتابی است به زبان فارسی که شمسالدین احمد عارفی افلاکی از مریدان شیفته مولانا جلال الدین محمّد مولوی به دستور مراد و استادش شیخ جلالالدین عارف چلبی ، نواده مولانا، نگاشته است
این کتاب حاوی اطلاعات ارزنده و نفیسی دربارة شرح احوال و افکار مولانا و نیز درباره خاندان وی و استادان و جانشینان و بازماندگان اوست
مناقب العارفین از جهات متعدد واجد اهمیت و ارزش است
ـ در این کتاب از شرح احوال و آثار و اقوالِ بسیاری از عارفان بزرگ، به ویژه مولانا جلالالدین رومی و اخلاف و اسلاف او، و نیز شرح و تفصیل اخبار و وقایع مربوط به خاندان و سلسله او به نحوی مبسوط و مستوفی سخن رفته است. از این رو، از دیر باز، از منابع بسیار معتبر و مورد استفاده و استناد مولوی شناسان و عرفان پژوهان بوده است
ـ در این کتاب، چگونگی آداب و رسوم صوفیانه و اصطلاحات عرفانی و خانقاهیِ متداول در آن روزگار به تفصیل تشریح شده است
نویسنده : بهاءالدين ولد ، پسر مولانا , معروف به سلطان ولد
بهاءالدین محمد بن جلالالدین محمد بن بهاءالدین محمد معروف به سلطان وَلَد و متخلص به ولد (حدود ۶۰۵ خ. لارنده - ۶۹۱ قونیه) فرزند بزرگ جلالالدین مولوی و جانشین و خلیفهٔ او در طریقه مولویه است. مولانا سلطان ولد را بسیار دوست داشت؛ زیرا همین فرزند او بود که راه پدر را در پیش گرفت و بسیاری از آداب خانقاهی طریقت مولویه را گسترش داد
آثار منظوم و منثور سلطان ولد از این قرار است
آثار منظوم و منثور سلطان ولد از این قرار است
دیوان اشعار
مثنویات سه گانه: ولدنامه ، رباب نامه وانتها نامه
.معارف - رساله ایست به نثر در تصوف
معارف - مجموعه مواعظ و سخنان سلطان العلما بها الدين محمد بن حسين خطيبى بلخى مشهور به بهاء ولد - پدر مولانا - به اهتمام بدیع الزمان فروزانفر
معارف بیشک یکی از کلیدهای اصلی فهم آثار مولانا به ویژه مثنوی به شمار میرود. این اثر برای مشتاقان معارف مینوی و حکمت معنوی به خصوص دوستداران مولانا، متضمن نکتههای معرفت آموز است. کوتاه سخن آنکه معارف هم به کار اهل اشارت میآید و هم اهل عبارت
مولوی در محاورات خویش غالباً از این کتاب به تعبیر «فواید والد» یاد میکند و تأثیر مضامین و مطالب معارف در آثار مولوی مشهود است. مولوی در مثنوی و نیز در غزلیات خود از معانی این کتاب اقتباس بسیار کرده است
جلد اول - معارف
جلد دوم - معارف
پیر من و مراد من درد من و دوای من
فاش بگویم این سخن شمس من وخدای من
ازتوبه حق رسیده ام ای حق حق گزارمن
شکر تو را ستاده ام شمس من و خدای من
مات شدم زعشق تو زانکه شه دو عالمی
تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من
محو شدم به پیش تو تا که اثر نماندم
شرط ادب چنین بود شمس من و خدای من
کعبه من کنشت من دوزخ من بهشت من
مونس روزگار من شمس من و خدای من
برق اگرهزار بارچرخ زند به شرق وغرب
از تو نشان کی آورد شمس من و خدای من
فاش بگویم این سخن شمس من وخدای من
ازتوبه حق رسیده ام ای حق حق گزارمن
شکر تو را ستاده ام شمس من و خدای من
مات شدم زعشق تو زانکه شه دو عالمی
تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من
محو شدم به پیش تو تا که اثر نماندم
شرط ادب چنین بود شمس من و خدای من
کعبه من کنشت من دوزخ من بهشت من
مونس روزگار من شمس من و خدای من
برق اگرهزار بارچرخ زند به شرق وغرب
از تو نشان کی آورد شمس من و خدای من
مولانا درفراق شمس
آن خطاط سه گونه خط نوشت...
یکی را خود خواند و لا غیر...
یکی را هم خود خواند و هم غیر...
یکی را نه خود خواندی و نه غیر...
آن خط سوم... منم....
شمس تبریزی
مقالات شمس تبریزی ، مجموعهای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر است که در دوران اقامت شمس تبریزی در قونیه بر زبان وی جاری شده، و پس از او توسط مریدان مولانا به صورت یادداشتهایی پراکنده جمعآوری گردیدهاست. از گسیختگی و بریدگی عبارات و مطالب پیداست که این کتاب را شمس خود تألیف نکرده بلکه همان یادداشتهای روزانهٔ مریدان است که با کمال بیترتیبی فراهم نمودهاند
به نوشتهٔ بدیعالزمان فروزانفر: میان مقالات شمس با مثنوی مولوی ارتباطی قوی موجود است و مولانا بسیاری از امثال و قصص و مطالب مقالات را در مثنوی خود مندرج ساختهاست
نویسنده: دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی
۹۰۰ :تعداد صفحات
این کتاب در بین آثاری که رابطه شمس و مولانا را بررسی کرده اند جزء بهترین هاست که در حجم حدود ۹۰۰ صفحه به شرح و توضیح شخصیت شمس و تأثیر شمس و مولانا بر یکدیگر با زبانی ساده و جذاب می پردازد. حدود ۲۰۰ صفحه
از کتاب نیز به جملات کوتاه و آتشین شمس اختصاص یافته که گذشته از زیبایی لفظی شعر گونه آن، گاه چنان ضربه ای به روح انسان می زند که نظیرش در کمتر کتابی تجربه می شود
نویسنده - حسین مختاری
تعداد صفحات: ۳۱۰
کتاب مشهور تر از خورشید درباره زندگی و اندیشه شمس تبریزی می باشد. این اثر یکی از بهترین کتاب هایی که در مورد زندگی و شخصیت شمس تبریزی نوشته شده است
بر بند دو چشم عیب بین را
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
هر که را جامی زعشقی پاک شد
او زحرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
جمله معشوق است و عاشق پرده ای
زنده معشوق است و عاشق مرده ای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی پر ،وای او
مثنوی معنوی - دفتراول - مولانای بلخ و روم
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
درين عشق چو ميريد همه روح پذيريد
بميريد، بميريد، ازين مرگ مترسيد
ازين خاک بر آئيد و سماوات بگيريد
بميريد، بميريد، ازين نفس بميريد
که اين نفس چو بند است و شما همچو اسيريد
يکی تيشه بگيريد پی حفره زندان
چو زندان بشکستيد همه شاه و اميريد
بميريد، بميريد بپيش شه زيبا
بر شاه چو مُرديد همه مير و وزيريد
بميريد، بميريد ازين ابر بر آئيد
چو زين ابر بر آئيد همه بدر منيريد
خموشيد، خموشيد، خموشی دم مرگست
همه زندگی آنست که خاموش نفيريد
دیوان شمس - غزل شمارهٔ ۶۳۶ - مولانای بلخ و روم
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بی چون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها
ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
ترک منبرها بگفته برشده بر دارها
عاشقان دردکش را در درونه ذوق ها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها
عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها
هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن گلزارها
شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
دیوان شمس - غزل شمارهٔ ۱۳۲ - مولانای بلخ و روم
عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن
گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن
مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن
گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم
بگشای دو چشم غیب دان را
تا مسجد و بتکده نماند
تا نشناسی این و آن را
از کفر و زاسلام برون صحراییست
ما را بمیان آنفضا، سوداییست
عارف چو بدان رسید سر را بنهد
بیرون ز جهان کفر و ایمان جاییست
کانجا نه مقام هر تر و رعناییست
جان باید داد و دل بشکرانه ی جان
آنرا که تمنای چنین مأواییست
اندر دل من درون و بیرون همه اوست
اندر دل من درون و بیرون همه اوست
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بیچون باشد وجود من چون همه اوست
در بتکده تا خیال معشوهٔ ما است
در بتکده تا خیال معشوهٔ ما است
رفتن به طواف کعبه در عین خطا است
گر کعبه از او بوی ندارد کنشت است
با بوی وصال اوکنشت کعبهٔ ما است
هزار ساله رهست از تو تا مسلماني
هزار سال دگر تا بحد انساني
بزرگوار نژادي بقدر واصل و نسب
ولي چه سود كه تو قدر خود نمي داني
بيا تو گوهر خود را درين عدم بشنو
كه هيچ غصه نباشد بتر ز ناداني
کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این
دیده ایمان شود ار نوش کند کافر از این
ازنظرگاه هست ای مغزوجود
اختلاف مومن و گبر و یهود
از کفر و ز اسلام برون است نشانم
از فرقه گريزانم و زنار ندانم
هزار ساله رهست از تو تا مسلماني
هزار سال دگر تا بحد انساني
بزرگوار نژادي بقدر واصل و نسب
ولي چه سود كه تو قدر خود نمي داني
بيا تو گوهر خود را درين عدم بشنو
كه هيچ غصه نباشد بتر ز ناداني
کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این
دیده ایمان شود ار نوش کند کافر از این
ازنظرگاه هست ای مغزوجود
اختلاف مومن و گبر و یهود
از کفر و ز اسلام برون است نشانم
از فرقه گريزانم و زنار ندانم
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
هر که را جامی زعشقی پاک شد
او زحرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
جمله معشوق است و عاشق پرده ای
زنده معشوق است و عاشق مرده ای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی پر ،وای او
مثنوی معنوی - دفتراول - مولانای بلخ و روم
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
درين عشق چو ميريد همه روح پذيريد
بميريد، بميريد، ازين مرگ مترسيد
ازين خاک بر آئيد و سماوات بگيريد
بميريد، بميريد، ازين نفس بميريد
که اين نفس چو بند است و شما همچو اسيريد
يکی تيشه بگيريد پی حفره زندان
چو زندان بشکستيد همه شاه و اميريد
بميريد، بميريد بپيش شه زيبا
بر شاه چو مُرديد همه مير و وزيريد
بميريد، بميريد ازين ابر بر آئيد
چو زين ابر بر آئيد همه بدر منيريد
خموشيد، خموشيد، خموشی دم مرگست
همه زندگی آنست که خاموش نفيريد
دیوان شمس - غزل شمارهٔ ۶۳۶ - مولانای بلخ و روم
در میان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بی چون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها
ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
ترک منبرها بگفته برشده بر دارها
عاشقان دردکش را در درونه ذوق ها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها
عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها
هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن گلزارها
شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
دیوان شمس - غزل شمارهٔ ۱۳۲ - مولانای بلخ و روم
عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن
گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن
مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن
گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم
مولوی و مفهوم نوآوری
عـلـم وهـسـتـی از دیـد گـاه مـولانـا
ﻣﻮﻟﻮﻱ ﻭ ﻫﺮﻣﻨﻮﺗﻴﻚ ﻓﻠﺴﻔﻲ
آن نفسی که باخودی...آن نفسی که بیخودی
جهان بینی عرفانی مولانا
مولانا و انسان معاصر
غم و شادی در اندیشه مولانا
جهان بینی عرفانی مولانا
مولانا و انسان معاصر
نگاهي به کتاب "گلچين مولانا" ترجمه کلمن بارکز
مجيد نفيسي
مجيد نفيسي
شک نیست که کوشش کلمن بارکز نام مولوی را از محدوده ی تنگ دانشگاه های آمریکا رهانیده است، ولی همچنان که خواهیم دید بدبختانه شعر او را در قفس برداشت های شخص خود مترجم گرفتار کرده است
...
اشکال عمده ی کار کلمن بارکز از اینجا برمی خیزد که به اشعار مولوی چون متونی مقدس می نگرد که اکنون باید به دست یک مرید خواب نما شده ی او از گرد سالیان پاک شود و برای مصرف بازار غرب که دو دهه ی اخیر مبتلا به پسانوگرایی و تب “عصر نو” شده آماده گردد. پیروان “عصر نو” رهایی از خود بیگانگی در جامعه ی صنعتی را در پناه بردن به خرافه های عهد بوقی نظیر فالگیری، خواب نما شدن و امداد غیبی می بینند
اشکال عمده ی کار کلمن بارکز از اینجا برمی خیزد که به اشعار مولوی چون متونی مقدس می نگرد که اکنون باید به دست یک مرید خواب نما شده ی او از گرد سالیان پاک شود و برای مصرف بازار غرب که دو دهه ی اخیر مبتلا به پسانوگرایی و تب “عصر نو” شده آماده گردد. پیروان “عصر نو” رهایی از خود بیگانگی در جامعه ی صنعتی را در پناه بردن به خرافه های عهد بوقی نظیر فالگیری، خواب نما شدن و امداد غیبی می بینند
انتقادات نامنصفانه مملوازقوم پرستی و عقده مندی های ناسیونالیستی ؟
شما خود بخوانید و قضاوت کنید...نظرشخصی من دررد انتقادات نامنصفانه و ناسیونالستی آقای نفیسی میباشد
دکتر لوئیس -استاد زبان وادبیات فارسی دانشگاه شیکاگو- از برجسته ترین مولوی پژوهان غرب است. کتاب بسیار محققانه و حجیم او درباره مولانا با نام "مولانا دیروز تا امروز شرق تا غرب" که نخستین بار در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، تا به حال چندین جایزه دریافت کرده است
مقالات فارسی مولانا شناس بزرگ معاصرآمریکایی, پروفسور فرانکلین لوئيس
استاد زبان وادبیات فارسی دانشگاه شیکاگو- درباره مولانا
مولانا شناس بزرگ معاصرآمریکایی, پروفسور ویلیام چیتیک
من و مولانا : زندگانی شمس تبريزي' كتاب مهم ديگري است كه در امريكا با استقبال زيادي روبرو شده است . اين كتاب را ويليام سي چيتيك ترجمه كرده و آنه ماري شيمل ، پژوهشگر سرشناس آثار مولوي نيز مقدمه يي بر اين كتاب نوشته است . ويليام سي چيتيك مترجم كتاب ، استاد ادبيات تطبيقي در يكي از دانشگاههاي معروف نيويورك است . او نويسنده و مترجم بيست وپنج كتاب و صد مقاله درباره صوفي گري و انديشه هاي عرفانی بوده است
از ديگر كتاب هاي انتشار يافته از مولوي يا درباره مولوي مي توان به «رهروي راه عشق » با ترجمه ويليام سي چيتيك اشاره كرد
نقل از مقاله: امريكا در تسخير آثار مولوي
من و مولانا : زندگانی شمس تبريزي' كتاب مهم ديگري است كه در امريكا با استقبال زيادي روبرو شده است . اين كتاب را ويليام سي چيتيك ترجمه كرده و آنه ماري شيمل ، پژوهشگر سرشناس آثار مولوي نيز مقدمه يي بر اين كتاب نوشته است . ويليام سي چيتيك مترجم كتاب ، استاد ادبيات تطبيقي در يكي از دانشگاههاي معروف نيويورك است . او نويسنده و مترجم بيست وپنج كتاب و صد مقاله درباره صوفي گري و انديشه هاي عرفانی بوده است
از ديگر كتاب هاي انتشار يافته از مولوي يا درباره مولوي مي توان به «رهروي راه عشق » با ترجمه ويليام سي چيتيك اشاره كرد
نقل از مقاله: امريكا در تسخير آثار مولوي
مقالات فارسی مولانا شناس بزرگ آمریکایی, پروفسور ویلیام چیتیک
باتشکری فراوان از وبلاگ پروفسور ویلیام چیتیک
ﻧﻌﺮﻩء هاﯼ وهوﯼ ﻣﻦ از در روم تا ﺑﻪ ﺑﻠﺦ
اﺻﻞ ﮐﺠﺎ خطا ﮐﻨﺪ ﺷﻤﺲ ﻣﻦ و خداﯼ ﻣﻦ
مولانای بلخ و روم
مخروبه خانقاه یا مدرسه سلطانالعلما - پدرمولانا- در منطقه بلخ - ولایت مزار شریف در شما ل افغانستان
"
نه من از کجا شعر ازکجا! والله که من از شعر بیزارم..چه توانم کردن؟ در ولایت و قوم ما از شاعری ننگ ترکاری نبود .. ما اگر در آن ولایت می ماندیم، موافق طبع ایشان می زیستیم و آن می ورزیدیم که ایشان
خواستندی، مثل درس گفتن و تصنیف کتب و تذکیر و وعظ گفتن و زهد و عمل ظاهر ورزیدن
خواستندی، مثل درس گفتن و تصنیف کتب و تذکیر و وعظ گفتن و زهد و عمل ظاهر ورزیدن
"...
مولانای بلخی درفيه ما فيه یا کلماتی ازکلمات
ندانستم زاول قدر شهرم
زنادانی بسی غربت کشیدم
سفر کردم بهر شهری دویدم
چوشهر من دگر شهری ندیدم
چو نی درین غریبی چو نی درین سفر
برخیز تا رویم سوی دیار ما
کودکی کو نشناسد وطن و مولود خویش
دایه خواهد چه ستنبول مرا چه یمن
نیست بازی کشش جزو باصل کل خویش
چند پیغمبر بگریست پی حب وطن
ترکی کی بلخی کی زنگی کی رومی کی
من از کجا شعر ازکجا لیکن بمن در می دمد
چون تو در بلخی روان شو سوی بغداد ای پدر
تا به هر دم دورتر باشی ز مرو و از هری
من بپرسم کز کجایی هی مری
تو بگویی نه زبلخ و نه از هری
هری = هرات
رحمتی دان امتحان تلخ را
نقمتی دان ملک مرو و بلخ را
گر بمغرب بوی آن می زعدم یابد گشاد
مست گردند زاهدان اندر هری و طالقان
طالقان = مرکز ولایت تخار
رفت درویشی ز شهر طالقان
بهر صیت بوالحسین خارقان
آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده
آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا
گنده پیر کابلی = پیر زالی جادوگر و ساحره در کابل
مولانا په بلخ کې پيدا شو او ډېره موده يې په روم کې ژوند کړی، ځکه نو بلخې او رومی ورته وايي
کله چې مولانا له شمس تبريزي سره وليدل، نو په ژوندکې يې بدلون راغی، له نصيحت څخه يې لاس واخيست او تصوف ته يې مخه کړه
....
در مورد سمیع رفیع باید گفت: که سیر و سلوک او در قضای قلمروهای اقطابی چونان مولانای بلخ و ابوالمعانی بیدل میباشد، که نمای تمایلات فطری و بینش رسای وی است
با تشکری فراوان از هفته نامه تاريخی، فرهنگی و اجتماعی افغانهای هنـدو و سيکهـ: کابل نات
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
مولانا نه افغانی است، نه ایرانی و نه ترکی... مولانا شاعروعارف جهانیست وبه تمامی افراد در هر جایی از جهان تعلق دارد. هركس كه عاشق و مرید مولانا و پيرو بينش اوست، حق دارد كه بگويد مولانا از آن وي است... خداوندگار بلخ و مولانای روم متعلق برهمه بشريت است
نه شرقیم نه غربیم نه بریم نه بحریم
نه ازارکان طبیعیم نه از افلاک گردانم
نشانم بي نشان باشد مكانم لامكان باشد
نه تن باشد نه جان باشد كه من از جان جانانم
مولانای بلخ و روم
قرائت و گفتار توسط مولانا شناس شهیرمعاصرایرانی دکتر عبدالکريم سروش
تفسیر مثنوی معنوی مولانا
بشنو از ني چون حکايت مي کند
نحوه سروده شدن مثنوي
زندگينامه مولانا
گزیده غزلیـات شمــس
قرائت لب لباب
طربستان رومی
دکتر عبدالکريم سروش
تفسیر مثنوی معنوی مولانا
بشنو از ني چون حکايت مي کند
نحوه سروده شدن مثنوي
زندگينامه مولانا
گزیده غزلیـات شمــس
قرائت لب لباب
طربستان رومی
دکتر عبدالکريم سروش
نویسنده: عبدالکریم سروش
تعداد صفحات: ۱۷۹
دکتر عبدالکریم سروش، اندیشمند ایرانی که به مولوی و آموزه های او عشق می ورزد و نسخه قونیه مثنوی در اثر تلاش های علمی او منتشر شده، دیدار مولانا جلال الدین محمد با شمس تبریزی را، "قمار" عاشقانه نامیده است
در این کتاب، دکتر سروش، به این باور است که شمس مولانا را به یک "قمار" بدون برد و باخت دعوت کرد
الهي
فاسقان زشتند
و زاحدان مزدور بهشتند
اي آفريننده خلقان ز آتش و آب
فريادرس از دل بحجاب وفتنه اسباب
گريه گرفتارآن دردم كه تو درمان آني
بنده آن آشنايم كه تو سزاي آني
من در تو چه دانم
توداني
مناجات نامه- 'پیر هرات' خواجه عبدالله انصاری
خود را بشناس تا شناسی حق را
حق را نشناخت هر که خودرا نشناخت
بنگر که چه یی و از کجا آمده یی
میدان که چه میکنی کجا خواهی رفت
خواجه عبدالله انصاری
خالقا بیچاره راه تو ام
همچو موری تنگ درچاه تو ام
من نمیدانم که من اهل کیم
یا کجایم یا کدامم یا کیم
شیخ فریدالدین عطار
سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم
ازخویش گزشتیم و بجایی نرسیدیم
آن بی پر و بالیم که در حسرت پرواز
گشتیم غبارو بهوایی نرسیدیم
ابوالمعانی بیدل
دی شیخ شهر همی گشت گرد شهر
کز دیوو دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
مولانا جلال الدین بلخی رومی
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
***
ای خودستا بیرون کن پاازسرای هستی
تا چند از دنائت دربند خودپرستی
تاکی روی شتابان درپرتگاه پستی
هنگام تنگ دستی درعیش کوش ومستی
حافظ شیرازی
چه پرسی از کجایم چیستم من
بخود پیچیده ام تا زیستم من
زمن گو صوفیان با صفا را
خدا جویان معنی آشنا را
غلام همت آن خود پرستم
که بانور خودی بیند خدارا
علامه اقبال لاهوری
مسافر چون بود، رهرو کدام است
که را گویم که او مرد تمام است
دگر گفتی مسافر کیست در راه
کسی کو شد ز اصل خویش آگاه
مسافـر آن بـود که بـگذرد زود
ز خود صافی شود چون آتش از دود
بـه عکـس سیر اول در منـازل
رود تا گردد او انسان کامل
شیخ محمود شبسترى
اگر خواهی خودرا شناسی بدانکه الله تعالی ترا آفریده است از دو چیز: یکی کالبد ظاهر که آنرا تن گویند و بچشم ظاهر بتوان دید و دیگری معنی باطن که آنرانفس گویند و دل گویند و جان گویند و آنرا به بصیرت باطن توان شناخت و بچشم ظاهر نتوان دید
شیخ احمد غزالی
درین عبرت سرا عرفان ماهم تازگی دارد
!سراپا مغز دانش گشتن و چیزی نفهمیدن
ابوالمعانی بیدل
صوفي نشوي بفوطه و پشمينه
نه پيرشوي زصحبت ديرينه
صوفي بايد كه صاف دارد سينه
انصاف بده صوفي و آنهمه كينه
ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی
وز کار بدت هیچ پشیمان نشدی
صوفی و فقیه و زاهد و دانشمند
این جمله شدی ولی مسلمان نشدی
خوش باش که خوش نهاد باشد صوفی
از باطن خویش شاد باشد صوفی
صوفی صاف است غم بر او ننشیند
کیخسرو و کیقباد باشد صوفی
صوفیان آمدند از چپ و راست
در به در کو به کو که باده کجاست
در صوفی دلست و کویش جان
باده صوفیان ز خم خداست
صوفیی از فقر چون در غم شود
عین فقرش دایه و مطعم شود
شاد آن صوفی که رزقش کم شود
آن شبهش در گردد و اویم شود
پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا
بردوخت مرقع از رگ و پوست مرا
تن خرقه و اندر او دل ما صوفی
عالم همه خانقاه و شیخ اوست مرا
امشب منم و هزار صوفی پنهان
مانندهٔ جان جمله نهانند و عیان
ای عارف مطرب هله تقصیر مکن
تا دریابی بدین صفت رقصکنان
دارد درویش نوش دیگر
و اندر سر و چشم هوش دیگر
در وقت سماع صوفیان را
از عرش رسد خروش دیگر
تو صورت این سماع بشنو
کایشان دارند گوش دیگر
صد دیگ به جوش هست این جا
دارد درویش جوش دیگر
همزانوی آنک تش نبینی
سرمست ز می فروش دیگر
درویش ز دوش باز مست است
غیر شب و روز دوش دیگر
ماییم چو جان خموش و گویا
حیران شده در خموش دیگر
صوفییم و خرقهها انداختیم
باز نستانیم چون در باختیم
ما عوض دیدیم آنگه چون عوض
رفت از ما حاجت و حرص و غرض
ز آب شور و مهلکی بیرون شدیم
بر رحیق و چشمهٔ کوثر زدیم
صوفی ابن الوقت باشد در منال
لیک صافی فارغست از وقت و حال
هست صوفی صفاجو ابن وقت
وقت را همچون پدر بگرفته سخت
هست صافی غرق عشق ذوالجلال
ابن کس نه فارغ از اوقات و حال
هست بسیار اهل حال از صوفیان
نادرست اهل مقام اندر میان
از پی روپوش عامه در بیان
وحی دل گویند آن را صوفیان
زانک جانی کان ندارد هست پست
این سخن حقست و صوفی گفته است
در تعريف تصوف سخنان بسيار آمده است. از ابو سعيد ابو الخير پرسيدند كه صوفي كيست؟ گفت:" آنكه هر چه كند به پسند حق كند و هر چه حق كند او بپسندد." صوفيان ترك اوصاف و بي اعتنايي به جسم و تن را واجب مي شمارند و دور ساختن صفات نكوهيده را آغاز زندگي نو وتولدي ديگر به شمار مي آورند
:هفت وادي (مرحله) عرفان
طلب، عشق، معرفت، استغناء، حيرت، فنا و بقا
تصوف چيست؟
تصوف دو چيز است، يک سو نگريستن و يکسان زيستن. و اين تصوف عزتيست در دل، و توانگريست در درويشي، و خداونديست در بندگي، سيري است در گرسنگي، و پوشيدگي است در برهنگي، و آزاديست در بندگي، و زندگاني است در مرگ، و شيريني است در تلخي
تصوف يعني گسيختن ارتباط از هر چيزي که غير از خداست. قسمت دروني صوفي خدا، و قسمت بيروني او انسانيت است و در ميان مشايخ اين طايفه، اصلي بزرگ است که اين طايفه همگي يکي باشند و يکي همه - ميان جمله صوفيان عالم هيچ مضادت و مباينت و خود دوي در نباشد، هر که صوفي است، که صوفي نماي بي معني در اين داخل نباشد. و اگر چه در صور الفاظ مشايخ از راه عبارت تفاوتي نمايد، معاني همه يکي باشد چون از راه معني در نگري، چون همه يکي اند، همه دست ها يکي بود و همه نظرها يکي بود
شيخ ابو سعيد ابوالخير
هفت شهرعشق را عطار گشت
ماهنوزاندرخم یک کوچه ایم
مولانا
هفت شهر عشق' در منطق الطیر شیخ فریدالدین عطار نیشاپوری'
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی درگه است
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس بی کنار
پس سیم وادی است آن معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقر است و فنا
بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت
کتاب: درس حافظ - نقد و شرح غزل های حافظ
نویسنده: دکتر محمد استعلامی
تعداد صفحات: ۱۳۰۰
همان طور که از عنوان کتاب بر می آید، دکتر استعلامی در این کتاب شیوه های تدریس حافظ در کلاس درس را بیان داشته اند. از نقاط قوت این کتاب، این است که همه غزل ها را شرح داده است
۳۰۰ :تعداد صفحات
از کوچهٔ رندان کتابی نوشته دکترعبدالحسین زرین کوب است. این اثر راه تازهای به شناخت حافظ درباره زندگی و اندیشه او به خواننده ارائه میدهد. این کتاب، غزلیات حافظ را مورد بررسی قرار داده و خصوصیات حافظ، احوال و افکار وی را بیان و شرح میدارد
نویسنده: علی دشتی
۳۴۰ :تعداد صفحات
هنر حافظ, هنر خاصّی است: خیّام و سعدی و مولانا را بهم درمیآمیزد, ادب درخشانی میآفریند كه بیاختیار, انسان از خود میپرسد: پس از حافظ, دیگر چرا مردم شعر گفتهاند؟
نقشی از حافظ, زنده یاد علی دشتی, ص۲۰۴
ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻏﺰﻟﻴﺎﺕ ﺣﺎﻓﻆ ﺷﻴﺮﺍﺯﻱ
ساقی نامه حافظ
فال حافظ
جهان بینی حافظ
ﻣﻌـﻤّﺎﻱ ﺣﺎﻓﻆ
روش ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﻮاﻧﺶ ﺷﻌﺮ ﺣﺎﻓﻆ
ﻣﺒﺎﻧﻲ ﻋﻴﺶ و ﺧﻮﺷﺪﻟﻲ درﻏﺰﻟﻴﺎت ﺣﺎﻓﻆ
رندي و نظربازي در شعرِ حافظ
زﻣﯿﻨﻪ و داﻣﻨﻪی ﮔﻨﺎه از ﻧﮕﺮِ ﺣﺎﻓﻆ
ﺑﺮرﺳﻲ اﺳﺎﻃﻴﺮ در دﻳﻮان ﺣﺎﻓﻆ
دو خاصيت عجيب در کلام حافظ
حافظ و زمان
حافظ و تاگور
حافظ - آب حیات
باغ ایرانی در شعر حافظ
تاثیر ادبیات حافظ در ادبیات و مردم ایران و جهان
سیمای جهانی حافظ در قلمروی ایران شناسی
تاثیر غزل حافظ در دیوان شرقی غربی گوته
داستان سرایی در شعر شیراز
از یکســـو بیــدل آمد از یکســـو مـــا
او از عـــــدم و مـــا ز جهان یکتــــا
در عالـــم ادراک بهــــم جمـع شدیـم
چــــون وانگـــریم او کجا و ما کجـا
بيدل
مقبره بیدل در دهلی نو- هند
به حق تسليم شو تا وارهي از اين وآن بيدل
به دريا قطره چون گم گشت دريا داند وكارش
بیدل دهلوی
کیست تا فهمد زبان عجز ما
ناله اینجا نبض بیمارست و بس
مقبره بیدل در دهلی نو- هند
کاش همدوش غبار از خاک بر می خاستيم
حيف عمر ما که همچون سايه زير پا گذشت
بیدل دهلویبه حق تسليم شو تا وارهي از اين وآن بيدل
به دريا قطره چون گم گشت دريا داند وكارش
بیدل دهلوی
کیست تا فهمد زبان عجز ما
ناله اینجا نبض بیمارست و بس
بیدل دهلوی
ابوالمعانی ميرزا عبدالقادر بن عبدالخالق ارلاس يا برلاس، متخلص به بيدل دهلوی، شاعر پارسی سرای سبک هندی است
میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی در سال ۱۰۵۴ هجری قمری در ساحل جنوبی رودخانهٔ «گنگ» در شهر عظیمآباد پتنه (هند) به دنیا آمد. وی اصلاً از ترکان جغتایی [ساکن بدخشان در شمال افغانستان] بود. بیدل در بیشتر علوم حکمی تبحر داشت و با طریقهٔ صوفیه نیز آشنا بود. او ابتدا «رمزی» تخلص میکرد تا این که بنا به گفتهٔ یکی از شاگردانش هنگام مطالعهٔ گلستان سعدی از مصراع «بیدل از بی نشان چه جوید باز» به وجد آمد و تخلص خود را به «بیدل» تغییر داد. علاوه بر دیوان اشعار، آثاری در نثر دارد که از آن جمله میتوان به رقعات، نکات و چهار عنصر اشاره کرد. وی در تاریخ چهارم صفر ۱۱۳۳ هجری قمری در دهلی درگذشت
دیوان بیدل دهلوی مجموعه ای عظیم است که در بخشهای غزلیات (۲۹۰۰ غزل)، رباعیات (۴۰۰۰ رباعی)، مثنویها (مشتمل بر چهار منظومه مهم عرفان، طور معرفت، محیط اعظم، طلسم حیرت و چند مثنوی کوتاه)، قصاید (ترکیب بند، ترجیع بند، قطعات و مخمسها) و دیگر قالبهای شعری تدوین یافته است
در آثار بيدل، افکار عرفانی با مضامين پيچيده، استعارات، و کنايات بههم آميخته، و خيالپردازی و ابداع مضامين تازه با دقت و موشکافی زيادی همراه گرديدهاست
در آثار بيدل، افکار عرفانی با مضامين پيچيده، استعارات، و کنايات بههم آميخته، و خيالپردازی و ابداع مضامين تازه با دقت و موشکافی زيادی همراه گرديدهاست
بیدل در نظم و نثر سبکی خاص دارد، و از بهترين نمونه های سبک هندی به شمار می آيد
زندگینامه بیدل
بیدل دهلوی
بیدل -عارف وارسته واندیشمند
با بیدل
آثار و زبان بیدل
ترکیبات خاص بیدل در چهارعنصر
بحثی دراحوال و آثار بیدل- انتشارات پوهنتون کابل
کلید عرفان : شرح ابیات غامض ابوالمعانی بیدل
ﺑﺮرﺳﻲ وﻳﮋﮔﻴﻬﺎي ﺳﺒﻜﻲ ﺑﻴﺪل دﻫﻠﻮي
سه آرایۀ سبک شناختی شعر بیدل
زنده گی نامه و داستان مزاربیدل
صور خیال در شعر بیدل
نوآوري هاي هنري در عاشقانه هاي بيدل دهلوي
ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﺘﻘﺎدي ﻣﻌﻨﺎ و اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎي ﺑﻴﺪل در آﻳﻴﻨﻪ ﻳﻚ ﻏﺰل
ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺮﻛﻴﺒﺎت واﺑﺴﺘﻪﻫﺎي ﻋﺪدي ﺧﺎص در ﻏﺰﻟﻴﺎت ﺑﻴﺪل
ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ ﻏﺰﻟﻴﺎﺕ ﺑﻴﺪﻝ ﺩﻫﻠﻮﻱ
نمود آموزههای عرفانی در اشعار بیدل دهلوی
اندرباب معنی (بوزینه) ابوالمعانی بیدل
بیدل دهلوی شاعر ناشناخته فارسی زبان
غزلی منتشر نشده از بیدل دهلوی
عرس ابوالمعاني بيدل
ده مقاله درباره بیدل
بیدلستان
بیدل و بیدل شناسی
بیدل دهلوی
بیدل -عارف وارسته واندیشمند
با بیدل
آثار و زبان بیدل
ترکیبات خاص بیدل در چهارعنصر
بحثی دراحوال و آثار بیدل- انتشارات پوهنتون کابل
کلید عرفان : شرح ابیات غامض ابوالمعانی بیدل
ﺑﺮرﺳﻲ وﻳﮋﮔﻴﻬﺎي ﺳﺒﻜﻲ ﺑﻴﺪل دﻫﻠﻮي
سه آرایۀ سبک شناختی شعر بیدل
زنده گی نامه و داستان مزاربیدل
صور خیال در شعر بیدل
نوآوري هاي هنري در عاشقانه هاي بيدل دهلوي
ﺑﺮرﺳﻲ اﻧﺘﻘﺎدي ﻣﻌﻨﺎ و اﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎي ﺑﻴﺪل در آﻳﻴﻨﻪ ﻳﻚ ﻏﺰل
ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺮﻛﻴﺒﺎت واﺑﺴﺘﻪﻫﺎي ﻋﺪدي ﺧﺎص در ﻏﺰﻟﻴﺎت ﺑﻴﺪل
ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ ﻏﺰﻟﻴﺎﺕ ﺑﻴﺪﻝ ﺩﻫﻠﻮﻱ
نمود آموزههای عرفانی در اشعار بیدل دهلوی
اندرباب معنی (بوزینه) ابوالمعانی بیدل
بیدل دهلوی شاعر ناشناخته فارسی زبان
غزلی منتشر نشده از بیدل دهلوی
عرس ابوالمعاني بيدل
ده مقاله درباره بیدل
بیدلستان
بیدل و بیدل شناسی
لقد صار قلبي قابلا كل صورة
فمرعي لغزلان و دير لرهبان
و بيت لاوثان و كعبة طايف
و الواح تورات و مصحف قرآن
ادين بدين الحب اني توجهت
ركائبه فالحب ديني و ايماني
شیخ الاکبر محی الدین ابن عربی اندلسی - مذهب عشق
قلب من پذيراي همه صورت هاست
چراگاهي است براي غزالان وحشي
و صومعه اي است براي راهبا ن ترسا
معبدي است براي بت پرستان
و كعبه اي است براي حاجيان
الواح مقدس تورات است
و كتاب آسماني قرآن
دين من عشق است
و ناقه عشق مرا به هر كجا خواهد سوق ميدهد
عشق دین وایمان من است
شیخ الاکبر محی الدین ابن عربی اندلسی - مذهب عشق
شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی اندلسی از بزرگترین عارفان جهان عرفان وتصوف است. محیی الدین اول کسی بود که اصول و قواعد عرفانی را به کامل ترین وجه تبیین کرد و درباره عرفان تحلیلی، نظری به دست داد. عرفان از دو بخش عملي و نظري تشكيل مي شود وبخش عرفان نظري توسط ابن عربی پايه گذاري شده است
محی الدین در سال ۵۶۰ هجری قمری ( ۱۱۶۵میلادی)، در شهر مرسیه از بلاد اندلس (اسپانیا)، در خانواده زهد و تقوا متولد شد...ابن عربی را نویسندهای پرکار ذکر کردهاند که آثار زیادی را از خود برجای نهادهاست - محيي الدين بيش از ۲۰۰ كتاب تأليف نموده است. مهمترین آنها بدین قرارند
فتوحات مکیه - فصوصالحکم - دیوان ابن عربی - ترجمانالاشواق و شرح آن
ابن عربی در سال ۶۳۸ هجری قمری ( ۱۲۴۰ میلادی) در دمشق در سن ۷۸ سالگی درگذشت
نام کتاب : محی الدین در آئینه فصوص
نویسنده : مرتضى رضوى
کتاب فصوص یا فصوصالحکم اثر شیخ اکبر ابن عربی از کتب مشهور تصوف و عرفان نظری است
زندگي نامه و آثار ابن عربي
فهرست آثار ابن عربی
ترجمه بخش آغزین فصوص الحکم به زبان فارسی
ترجمه رساله وجوديه به زبان فارسي
کتاب فصوص الحکم - به زبان عربي
الفتوحات المكيه - به زبان عربي
ديوان محيي الدين ابن عربي - به زبان عربي
کتاب هاي ابن عربي - به زبان عربي
ابن عربی ، مولانا و اندیشه وحدت وجود
مولانا و ابن عربی
ابن عربي در جهان فارسي زبان
مجموعه اشعار کهن پارسی
-۲-شاعران بزرگ ایران زمین
اشعار شعرای کهن و معاصر
شاعران معاصر
اشعار نادرنادرپور | اشعار شاملو
فرهنگ ریشه های زبان پارسی
هزار سال نثر پارسی کتاب اول
هزار سال نثر پارسی کتاب دوم
تاریخ نظم و نثر در ادبیات پارسی جلد اول
تاریخ نظم و نثر در ادبیات پارسی جلد دوم
گنجور رومیزی نرمافزاری رایگان و آزاد است که به کمک آن میتوانید
اشعار بیش از۵۹ شاعر پارسیگو را مرور کنید
اشعار بیش از۵۹ شاعر پارسیگو را مرور کنید
دکلمه غزل مولانا - شمس من و خدای من - با صدای هنرمند جوان و پراستعداد افغانی , ویس ابراهیمی
آخرین غزل مولانا - رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
آلبوم فوق العاده زیبا و پرشور هنرمند صوفی مشرب ایرانی - داود آزاد
استاد بزرگ موسیقی سنتی و اصلی ایران - استاد شهرام ناظری
تصنیف شعر پرشورمولانا: شیدا شیدا شیدا شدم
منظومه سمفونيک مولانا - کنسرت کامل
هنرمند حنجره طلایی ایرانی, علیرضا قربانی وارکسترسمفوني شهردوسلدورف آلمان
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
همایون شجریان - موسیقی فیلم آرایش غلیظ - غزل پرشورمولانا
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حديثش پيچيده شد زبانش
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
از آسمان آمد ندا کای ماه رویان الصلا
سخنرانی پرشور دکتر مجید نائینی, مولوی شناس برجسته ایرانی , درتجلیل " شب عرس" مولانا
سخنرانی های مولانا شناس برجسته ایرانی - استاد حمید انتظام
انسانیت در نگاه مولانا
شخص تصویریم بیدل ازکمال ما مپرس
!حرف ما ناگفتنی وکار ما ناکردنیست
ابوالمعانی بیدل
ای خداوندگار بلخ و مولانای روم...ای پیرعشق و عرفان خراسانی...اي دستگیر صد هزاران نا امید...عاشق و مریدت تا ابد هم خواهیم بود
مثنوی معنوی مولوی
هست قرآن در زبان پهلوی
من نمی گویم که آن عالی جناب
هست پیغمبر, ولی دارد کتاب
مولانای هرات - نورالدین عبدالرحمان جامی