20 May 2009

گزیده از اشعار ماریو بندتی - ترجمه های من



گزیده یی از اشعار ماریو بندتی در غربت

ترجمه های من

Vientos Del Exilio - Mario Benedetti






Preguntas Al Azar


سوالات اتفاقی




میهنم کجاست
در کنار یک بحری
یا در آشیانه یی یک شب
در گزشته یی که ازآن
دگر حرف نباید زد
یا در آینده بهتری که می آید براه
میهنم کجاست
در خاطرات ویرانه یی من
در خزان یک عمر بر باد رفته
یا در سراب یک خاموشی
میهنم کجاست
آیا دردرونم است
یا در رویاهایم
کجاست?
کجاست میهنم?
آیا همیش بوده بامن
وآیا میرود ومیایدازمن
و آیا در فرجام میهنم با خود مرا خواهد برد



******************


Viajo

مسافرم


مسافرم
چون خانه بدوشان
ولی با یک تفاوت
که من از مسافرت چیزی نمیدانم
ولی میدانم که این جهان
با شکوه ولی بیرحم است.
مسافرم
چون ابرهای مهاجر
ولی با یک تفاوت
که من از زمستان
جدایی نمیتوانم کرد
ولی میدانم که این جهان
نیکخواه ولی زورمند است.
مسافرم
چون ستارگان مطیع دنباله دار
ولی با یک تفاوت
که من هرگز
به وصال آسمان خواهم رسید



******************


El Puente

یک پل



درجلوی من یک پل است
عبورش کنم یا نه?
درآنسوی پل
کسی به انتظارم نشسته
با یک هلو و یک میهنی
رساندم خویشرا تا اینجا
صرف با چند شی ژولیده یی:
یک کتابی با صفحات بی مضمون
و یک گیتاری
که نمیدانم چگونه بنوازمش
آمده ام با رخساری پراز تشویش
با دستمالی مرطوب در بحر غربت
با اعتراضی خفیف ولی مملو از درد
و با پریشانی از سرنوشت نا معلوم.
درجلوی من یک پل است
عبورش کنم یا نه?
من بی احتیاط آمیز
عبورش میکنم
چون در آنسوی پل
یک کسی و
یک میهنی
به انتظارم نشسته اند



No comments:

Post a Comment